به قلم مهدی جابری: گروههای ظریف و حساس دیروز هم یک روز ناسالم را به سختی پشت سر گذاشتند تا همچنان بر شدت ابهامات و بلاتکلیفی در پروندهای افزوده شود که عناوین «ناپاک، ناسالم و آلوده» را یدک میکشد.
در این روزهای ناسالم که وضعیتهای نارنجی و قرمز نام دارند، آنچه به دست میآید ذرات معلق با قطر تقریبی «11 میکرون» است و آنچه از دست میرود جز توان و انرژی جامعه نیست؛ شرایطی که اگر بدون تدبیر ادامه یابد، ما را در وضعیت «بنفش» یعنی بسیار ناسالم قرار خواهد داد. دیروز روز مانور ذرات معلق بود! روز در جا زدن و نه برجا ماندن! دیروز گروههای حساس و ظریف باز هم پشت درهای بسته ماندند، نشانگرها به خطوط قرمز نزدیک و نزدیکتر شدند و البته امید داریم از آن عبور نکنند!
برخی مذاکرات بینتیجه و تصمیمات اشتباه در این سالها سوخت شدن توان داخلی ما را به دنبال داشت، فرصتهایمان را سوزاند و به جای آن، سرطانهایی از مبادی نامشخص به جامعه راه یافت. آنچه امروز از آن با عنوان «ناسالم، ناپاک و آلوده» یاد میشود، حاصل فکرهای ناپاک و دستهای آلودهای است که مقابل توان و استعداد جامعه، یک دیوار سیمانی بلند ساخت و تامین نیازهای داخلی را به آن سوی مرزها و البته به افراد ناشناس و بیشناسنامه واگذار کرد. راهکار برونرفت از وضعیت ناسالم و جلوگیری از بروز خطر غیرقابل جبرانی که در وضعیت بنفش وجود دارد، این است که با درک رنجها، مشقتها و تنگناهای مردم در زیرزمین شهر، نسبت به ایجاد خطوط میانبر، تندرو، چابک و سریع برای عبور از اوضاع پیچیده و مبهمی که نفس مردم را تنگ کرده است اقدام شود؛ به عبارت دیگر باید تلاش کنیم با جبران خسارتهایی که در دو سال اخیر به واسطه برنامههای اشتباه به جامعه تحمیل شده است، جایگاه پیشین خود را بازیابیم. واضحتر اینکه امور حساس از دست افراد به ظاهر نامدار و مبتکر خارج شود تا اهل فن بتوانند با بهرهگیری از تدابیر صحیح و نکتههای ظریف مدیریتی برای برونرفت از شرایط حساس و ناسالم اقدام کنند.
وضعیت قرمز و ناسالم امروز را باید با مذاکرات داخلی حل کرد، باید حمایت
مالی و معنوی از قطارهای شهری و انقلاب را در دستور کار داشت. امروز
چارهای جز کنار گذاشتن سیاستهای «تکسرنشینی» در بزرگراههایی که به
بنبست میرسد نداریم؛ همان تکسرنشینهایی که نه مصلحت شهر را تشخیص
میدهند و نه امیدی به بهبودشان هست.
همچنین برای برونرفت از بنبست ناسالمی و ناپاکی باید به حال خودروهای
فرسوده اما مدعی، چارهاندیشی کرد تا دودشان بیش از این به چشم مردم
نرود! چاره امروز ما این است که به جای نشستن پشت درهای بسته و فضاسازی
برای جولان دادن ذرات معلق، بیشتر و بیشتر تونل بزنیم؛ تونلی به اعماق
داشتهها و استعدادها و ظرفیتهای نهفته در این شهر؛ تونلی که ما را از
ترافیک سیاستهای کثیف جهانی نجات دهد و میانبری باشد برای فرار از
وضعیتها و رنگها؛ از قرمز، ارغوانی، بنفش و نارنجی. هزینه ساخت این
تونلها را باید تامین کرد و دست سازندگانش را باز گذاشت اما افسوس که آب
در کوزه و ما «گرد جهان میگردیم!»
مسافران محترم! شرکت "شانسمان سیر" ورود شما را به پرواز شماره آخر در هواپیمای "ایرماست" خیر مقدم میگوید. مدت این پرواز بستگی به مقاومت تنها موتور نیمهفعال این هواپیمای غول پیکر دارد. ما تلاش میکنیم که تا ارتفاع 36 هزارپا از سطح دریا پرواز کنیم اما امکان دارد عبارت "هزارپا" را حذف کنیم و با همان مقدار باقیمانده پرواز کنیم، همچنین شاید این رقم به صدها متر "پایین تر" از سطح دریا کاهش یابد.
بستن کمربندهای مخصوص پرواز میتواند به شما کمک کند که 48 دقیقه دیرتر خوراک کوسهها و ماهیهای غولپیکر شوید؛ همچنین نیروهای امدادی میتوانند شما را 48 ساعت و 32 دقیقه زودتر در عملیات جستجو پیدا کنند.
لطفا به علامت نکشیدن سیگار در طول پرواز توجه کنید اما اگر سیگاری هستید و نیاز به کشیدن سیگار دارید اصلا نگران نباشید، چرا که منظور ما از "طول پرواز" فقط چند دقیقه است.
این هواپیما دارای چهار موتور است؛ یعنی یک موتور خاموش در عقب، یک موتور خاموش در جلو، یک موتور خاموش در وسط هواپیما و البته یک موتور روشن در قسمتی نامعلوم از هواپیما. بنابراین اگر برای روشن کردن سیگار خود نیاز به آتش داشتید، میتوانید منتظر آتش گرفتن تنها موتور روشن هواپیما باشید.
برای سرگرمی شما در طول مسیر، صفحات حوادث تمام روزنامهها در 20 سال گذشته در قالب یک کتاب جمعآوری شده است. شما میتوانید با مطالعه این کتاب تا حدودی به زنده ماندن خود در این پرواز امیدوار باشید؛ چرا که متاسفانه مطابق اخبار مندرج در صفحات حوادث، همیشه یک عامل به نام "شانس" مانع سقوط این هواپیما شده است. حتی در مواردی که تمام چهار موتور هواپیما از کار افتاده و یا آتش گرفته است، موفق به سقوط و نابودی نشده ایم. مهمترین عامل در عدم سقوط ما "خطای انسانی" است؛ به این معنا که یک مساله مزاحم به نام "مهارت خلبان" با ایجاد اخلال در روال طبیعی سقوط، موجب میشود که این هواپیما بدون چهار موتور و حتی با چرخهای بسته موفق به فرود شود.
ما این افتخار را داریم که به شما اعلام کنیم این پرواز نخستین پرواز با هواپیمای بدون بال و بدون خلبان است و هر چند در مخزن خود سوخت ندارد اما تلاش میکند که انرژی و سوخت مورد نیاز خود را از طریق انفجار "بمب خبری" در داخل هواپیما تامین کند. بنابراین به اطلاع مسافران محترم میرساند که از همین لحظه مصوبه آزادسازی نرخ بلیت هواپیما به اجرا درمیآید. لطفا مابهالتفاوت قیمت بلیت خود را هم اکنون به صورت نقد به مهماندار پرداخت کنید؛ در غیر این صورت میتوانید صندلی خود را برای همیشه ترک کنید. گفتنی است ما الان فقط 36 پا از سطح دریا فاصله داریم!
مهدی جابری/تب زرد، رنگ سیاه، بیماری و نشان روبان قرمز، و حالا سکوت بنفش و موضع خاکستری مدعیان انساندوستی در ایران! اینها دردهای دیروز و امروز نیجریه است.
300 انسان بیگناه در نیجریه با همکاری و همراهی تروریستهای سعودی کشته شدند، بیآنکه مسلح باشند یا بتوانند از خود دفاع کنند. آنها رسانههای فراگیر در اختیار نداشتند، ساده و مظلوم بودند و بیصدا و بیهیاهو جان دادند. این روزها بلوار آفریقا خلوتتر از همیشه است و کسی مقابل سفارت نیجریه در تهران شمع روشن نکرده است.
کشتار انسانهای بیگناه با هر زبان و رنگ و نژاد، در هر کشور و سرزمین و با هر بهانه محکوم است و تناسبی با آموزههای هیچ دین و آئین آسمانی ندارد. همچنین خون هیچ انسان و گروهی پررنگتر از دیگری نیست و جان، نفس و زندگی تمام انسانها به یک اندازه ارزش دارد.
بمب خبری در پاریس
چندی قبل در حوادث تروریستی تلخ و دردناک پاریس حدود 130 نفر کشته شدند. این اتفاق خیلی زود تبدیل به یک بمب خبری شد و ابعاد آن جهان را لرزاند. البته هدف اصلی رسانههای غرب و آمریکا و وابستگان آنها این بود که ارتباط مستقیم بین اسلام و تروریستهای داعش برقرار کنند. غربیها یک شب تلخ را به خاطر آن حادثه تجربه کردند اما بعید به نظر میرسد که رنج و درد هر روزه مردم مظلوم نیجریه، سوریه، افغانستان، پاکستان، بحرین، عراق و لبنان را کاملا درک کرده باشند.
ما ایرانیها هم با فرانسویها ابراز همدردی کردیم، دولتمردانمان بلافاصله پیام تسلیت و محکومیت تروریسم ارسال کردند، شبکههای اجتماعیمان شوکزده و عزادار شدند، و برخی از ما راهی سفارت فرانسه شدیم تا شمع روشن کنیم و با ژستهای خاص خودمان با مردم و دولت فرانسه همراه شویم.
مرگ بیصدا در "زاریا"
اما با اندک فاصلهای یک حادثه تلخ در نیجریه رخ داد که تلفات انسانی آن بیش از دو برابر حادثه فرانسه بود. 300 انسان مظلوم به گلوله و رگبار بسته شدند اما هیچ بمب خبری در جهان منفجر نشد.
حال این سوالها در افکار نکتهسنج ایجاد میشود که چرا دولتمردان ایران کشتار صدها انسان بیگناه را در نیجریه با تعلل و تاخیر محکوم کردند و چرا موضعگیری و اظهار تاسف آنها به شدت و قدرت اظهاراتشان در حادثه فرانسه نبود؟ چرا بسیاری از جوانان فعال و بیشفعال در شبکههای مجازی، چشم بر کشتار و گلولهباران مردم نیجریه بستند و ترجیح دادند که اوقات خوش خود در کانالها، گروهها و اتاقهای خصوصی را به خاطر 300 نیجریهای خراب نکنند؟! آنهایی که در حادثه پاریس شمع روشن کردند، اشک ریختند و ژستهای خاص گرفتند آیا نمیدانند که در گوشهای دیگر از جهان، در شهر "زاریا"، شمع زندگی 300 انسان خاموش شده است؟
روشنفکرهای خاموش
تفاوت زبان، ملیت، رنگ و نژاد نمیتواند بهانه خوبی برای تبعیض در ابراز همدردی با خانوادهها و ملتهای قربانی تروریسم باشد اما گویا خون سرخ مردم نیجریه در رنگ سیاه پوستشان گم شد و به چشم نیامد!
این نکته جای تامل دارد که چرا روشنفکری در اذهان برخی ایرانیها، معمولا به همراهی کردن با غربیها معنا میشود و دفاع از انسانیت و حقوق انسانی تا آنجا محترم و ارزشمند است که نشانی از فرهنگ غرب و انسان غربی داشته باشد اما آنجا که پای دفاع از رنگها و نژادهای دیگر به میان آید، زبان مدعیان روشنفکری خاموش میشود و رنگ میبازد.
ما خبرنگارها میدانیم که ارزش خبری کشته شدن 130 نفر در پاریس به هیچ وجه بیشتر از ارزش خبری کشتار 300 نفر در "زاریا"ی نیجریه نیست. اما باید از برخی رسانهها پرسید که ارزش از نگاه آنها چیست. آیا "اصلاحات" فقط به معنای اشک ریختن و سینهزدن برای غرب است؟ و اینکه آنها به کدام نوع اصول و ارزش انسانی و خبری پایبند هستند که چشم بر کشتار 300 انسان در آفریقا میبندند؟
آنها که دفاع از مردم مسلمان، شیعه، بیگناه و مظلوم نیجریه را برای خود "افت" میدانند شاید آگاه نیستند که پیشینه تاریخی نیجریه به 9 هزار سال قبل از میلاد بازمیگردد، مردمان آن سرزمین، بهتر از ما به یک زبان زنده دنیا صحبت میکنند و دانههای قهوه کشورشان چیزی کم از قهوه فرانسه ندارد. اما شاید گناه سیاهان مظلوم نیجریه این است که کشورشان "تئاتر" ندارد تا بتوانند بازی کنند، بزرگنمایی کنند و نمایش دهند! شاید گناهشان این است که 55 سال قبل، خود را از استعمار و استثمار بریتانیا نجات دادند! گناه مردم مسلمان نیجریه شاید رنگ پوست باشد، یا شاید دین و آئین!
مهدی جابری/ دولت در حالی اقدام به آزادسازی نرخ بلیت هواپیما کرده است که مردم از امنیت فنی و خدمات ارائه شده در سفرهای هوایی راضی نیستند. بسیاری از هموطنان تجربههای تلخی از تاخیرهای پرواز، کیفیت هواپیما و هراس حاکم در طول سفر هوایی دارند، به طوری که این کاستیها و نقصها حتی تبدیل به طنزهای تلخ در جامعه شده است.
هرچند سفرهایی هوایی در کشور ما با بیشترین دقت و امنیت انجام میشود اما واقعیت این است که این روزها کمتر فردی را میتوان یافت که قبل از سفر هوایی به مرگ و سقوط فکر نکند و با شنیدن برخی از عبارتهای آغازین پرواز و تماشای حرکات دستهای خدمهای که درهای خروج اضطراری را نشان میدهند به هراس و وحشت نیفتد.
سقف سوراخ هواپیما!
محسن شهروند 33 ساله تهرانی در این باره میگوید: "یکبار که سوار هواپیما بودم احساس میکردم داخل یک اتوبوس قدیمی نشستهام که هنگام حرکت تمام بدنهاش تکان میخورد و گاهی از روی دستاندازهای خیابان عبور میکند! حتی من و دیگر مسافران شاهد تجمع دود در هواپیما بودیم و برخی مسافران با ترس و هراس میپرسیدند که این دود ناشی از کدام مشکل فنی است. در یک سفر دیگر هم از سقف هواپیما آب میچکید! پیچ صندلی یکی از مسافران نیز شل شده بود و او در تمام مسیر به جلو و عقب میرفت. کفپوش هواپیما آنقدر کثیف و فرسوده بود که شما احساس میکردید به زودی آن قسمت از هواپیما جدا میشود!"
زهره شهروند 30 ساله تهرانی هم که روز جمعه 13 آذرماه 1394 در پرواز مشهد-تهران شرکت هواپیمایی "آت..." حضور داشته است اظهار میدارد: "ما جزو اولین مسافرانی بودیم که آزادسازی نرخ بلیت هواپیما را تجربه کردیم و بهرغم پرداخت حدود 180 هزار تومان بدترین خدمات را به ما ارائه کردند. سیستم تهویه هواپیما دچار مشکل بود و تمام مسافران از سرما به خود میلرزیدند. در آن هواپیما فقط 5 تخته پتو موجود بود که به تعدادی از مسافران تحویل شد و مابقی تا رسیدن به تهران مجبور به تحمل شرایط سخت بودند. جالب این است که وعده غذایی که در آن هواپیما بین ما توزیع شد، سالاد الویه سرد بود که هیچ تناسبی با هوای سرد محیط نداشت!"
با سلام و صلوات!
واقعیت این است که سفر هوایی در کشور ما معمولا با ترس و لرز همراه است و به قول معروف با "سلام و صلوات" انجام میشود. بنابراین در شرایطی که مردم نسبت به امنیت فنی پروازها اطمینان کامل ندارند، افزایش ناگهانی نرخ بلیت هواپیما و آزادسازی آن جای بحث و سوال و ابهام دارد.
نکته قابل تامل دیگر این است که تصور و برداشت ایرلاینها از آزادسازی نرخ بلیت این است که لزوما باید قیمتها افزایش یابد و احتمالا به همین علت است که مطابق اخبار منتشر شده نرخ بلیت پرواز تهران-مشهد این روزها به 500 هزار تومان هم رسیده است! این در حالی است که به گفته مقصود اسعدی سامانی دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی "این تصور اشتباه وجود دارد که آزادسازی یعنی رشد نرخها در حالی که آزادسازی به معنای افزایش قیمت بلیت نیست و این اتفاق الزاماً رخ نمیدهد؛ با اجرای این قانون در بسیاری از مسیرها، برخی از روزها و ساعات مشخص، قیمتها ممکن است نسبت به نرخهای تکلیفی هم کاهش یابد."
جای خالی حقوق مسافر
به گفته مدیران، شرکتهای هواپیمایی ملزم به افزایش و ارائه خدمات با کیفیت بهتر برای جذب مشتری شدهاند اما مردم به سختی میتوانند به این اعتماد و اطمینان برسند که به این زودیها بهبودی در کیفیت خدمات ایرلاینها و شرکتهای هواپیمایی رخ دهد. چراکه در حال حاضر رعایت حقوق مسافر به عنوان یکی از مهمترین کاستیها در سفرهای هوایی به شمار میآید و در این زمینه تفاوت میان ایران و بسیاری از کشورها، از زمین تا آسمان است. در همین باره میتوان به تاخیرهای چندساعته در برخی پروازها، پذیراییهای نامناسب در طول پرواز و کیفیت نامناسب و هراسآور فضای داخلی هواپیماها اشاره کرد که اخبار مرتبط با آنها هرازگاهی در رسانههای کشور منتشر میشود.
مهدی جابری/ سلامت یک مرد در ارتباط مستقیم با وضعیت حال و آینده تک تک اعضای خانواده است. مردها باید مراجعه منظم به مراکز بهداشتی و درمانی، حفظ بهداشت روان، ادامه تحصیل و حتی تفریح را به عنوان حقوق اصلی خود بشناسند اما نمیشناسند.
وقتی صحبت از حقوق مردان یا زنان میشود، ناخودآگاه ذهنها به سمت مسائل خانوادگی، حقوقی یا تفاوتها و کاستیهای ناشی از جنسیت میرود اما بنا نیست در این نوشتار با مطرح کردن حقوق مردان به دنبال قرار دادن آنها در برابر زنان باشیم. منظور از حقوق مردان، تمام آن چیزهایی است که مردها یا خودشان درباره خودشان فراموش کردهاند یا اینکه در جامعه کمرنگ شده است.
مردها در طول روز، ماه، سال و عمر خود نیازهایی دارند که اگر به آنها توجه نکنند یا به آنها توجه نشود از نظر جسمی، روحی و روانی دچار تهدید و خطر میشوند. بنابراین زمانی که از حقوق مردان بحث میکنیم، قصد زیر سوال بردن زنان را نداریم بلکه حتی مردان باید به خاطر بیتوجهی به حقوق خودشان پاسخگو باشند.
اصطلاحات مردانه
اصطلاحاتی مانند بیکاری، تورم، فشار اقتصادی، فشار زندگی و تامین مخارج خانواده بیش از هر فرد برای مردانی که مسئولیت اداره یک خانواده را برعهده دارند قابل درک و لمس است. قطعا یک پسر جوان که در خانه پدری حضور دارد نمیتواند معنای دقیق فشار اقتصادی را متوجه شود یا حتی فردی که مخارج اصلی او توسط پدر یا دیگران تامین میشود فقط میتواند این اصطلاحات را بشنود یا بنویسد؛ اما مردانی که مسئولیت مستقیم برای تامین هزینهها و مخارج زندگی اعم از تحصیل فرزندان، کلاسهای آموزشی فرزندان، اجاره مسکن، اقساط وام، خوراک و پوشاک را دارند، در حقیقت یک روند فرسایشی را پشت سر میگذراند چراکه مدام در اندیشه تامین این مخارج هستند.
بهداشت روانی
از جمله خطرات ناشی از فشارهای اقتصادی میتوان به تهدید بهداشت روانی مردان اشاره کرد و اگر این تهدید بیش از حد باشد تبعات سخت و ناگواری برای جامعه و خانواده به همراه خواهد داشت.
بهداشت روانی به معنای داشتن احساس آرامش و امنیت درونی و به دور بودن از اضطراب، افسردگی و تعارض های مزمن روانی است اما مردان در مواجهه با فشارهای اقتصادی اگر نتوانند سلامت عاطفی و بهداشتی خود را حفظ کنند، دچار نگرانی، تشویش، استرس و تضادهای شخصیتی خواهند شد. یعنی مردان به خاطر شرایط محیطی (جامعه، خانواده و محل کار) دچار تغییراتی در تعادل و آرامش روحی خود میشوند و هر چقدر بر شدت این تغییرات افزوده شود، تهدید بیشتری برای فرد و جامعه است.
ناکامی و اضطراب از جمله مهمترین عوامل تهدید کننده بهداشت و سلامت روان هستند. چه بسیار مردانی که در تامین هزینههای خانواده ناکام میمانند، چه بسیار مردانی که بیشترین سطح از اضطراب و استرس ناشی از کار را تحمل میکنند و این مسائل آثار خود را در زندگی شخصی و اجتماعی آنها نشان میدهد.
هراس از اخراج و بیکار شدن نیز موجب تهدید سلامت روان مردان میشود. حتما پسران مجرد و جوان زیادی را سراغ دارید که برای مدتی بیکار میشوند اما فشار روحی و روانی وارد شده به آنها اصلا قابل مقایسه با مردانی که مسئولیت یک زندگی را برعهده دارند نیست. بیکار شدن این افراد به معنای ایجاد اخلال در زندگی روزمره تمام اعضای خانواده است و همین هراس، بیشترین اضطراب را ایجاد میکند.
فعالیت در چند شیفت کاری
بسیاری از مردان برای تامین مخارج خانواده یا برای عقب نماندن از سطح متوسط جامعه مجبور به فعالیت و اشتغال در چند نوبت و شیفت کاری هستند. این افراد کمتر در فضا و محیط خانه حضور دارند و به مرور نهتنها ارتباطات عاطفی آنها با اعضای خانواده دچار اخلال و نقص میشود بلکه این مردان قدم در یک مسیر فرساینده گذاشتهاند و خستگیهای روزانه موجب بیماری، کندذهنی، اضطراب، بدخوابی یا بیخوابی، تغذیه نامناسب و پیری زودرس آنها خواهد شد. چنانچه همسران درک درستی از این شرایط نداشته باشند یا نتوانند برای اصلاح وضعیت تدبیری اتخاذ کنند، این مساله حتی منجر به ایجاد اختلافات زناشویی میشود که هم مرد و هم زن و هم فرزند خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد.
بهداشت و درمان مردها
مردها برخلاف پسران جوان و نوجوان، مراجعه کمتری به مراکز بهداشتی و درمانی دارند و این مراجعات در بهترین حالت مربوط به سرماخوردگیهای شدید یا مراجعات اجباری مانند تصادف، جراحت سخت، سقوط از ارتفاع، ایست قلبی یا مرگ است!
بسیاری از مردان در زمینه بهداشت و درمان توجهی به جزئیاتی مانند انجام آزمایشهای پزشکی برای سنجش چربی و فشار و قند خون ندارند. بسیاری از مردان در طول روز ویتامینهای لازم برای سلامتی خود را دریافت نمی کنند. همچنین سالهای سال تغدیه نامناسب در محل کار موجب فراهم شدن زمینهای برای ابتلای مردان به بیماریهای سخت میشود و مراجعه دیرهنگام مردان به مراکز بهداشتی و درمانی هرچند شناسایی این کمبودها و عوارض را به همراه دارد اما زمان و هزینه بیشتری برای مداوا و درمان میطلبد و گاه جبران سهلانگاریهای گذشته غیرممکن به نظر میرسد.
مردان و ادامه تحصیل
صحبت از تحصیل یا ادامه تحصیل که میشود، مردان خودشان را به راه دیگری میزنند و معتقدند که با توجه به شرایط خانوادگی و اقتصادی اصلا مجالی برای فکر کردن به تحصیل باقی نمیماند. توجیه مردان این است که "فعلا بهتر است بچههایم درس بخوانند"، "از صبح تا شب سر کار هستم"، "باید هزینه تحصیل فرزندانم را تامین کنم"، "خسته هستم" و...
تحصیل و ادامه تحصیل هرچند یک ضرورت برای هر انسان در هر زمان و مکان است اما اگر در این باره با بسیاری از مردان صحبت کنید، از منظر طنز و شوخی به این موضوع مینگرند: "توی این شرایط؟! شوخی میکنی حتما!"
شاید پنجشنبهها!
در شرایطی که مردان کمترین سطح از توجه به سلامت روان، بهداشت و درمان و رسیدگی به خود را دارند، بهتر است رسانهها و نهادهای مختلف با اطلاعرسانی و اقدام در این موارد، نهتنها هشدارهای لازم را به مردان و خانوادههای آنها بدهند بلکه زمینهای فراهم کنند تا مردان از این به بعد مواردی همچون مراجعه منظم به مراکز بهداشتی و درمانی، ادامه تحصیل و حتی تفریحات فردی و گروهی را به عنوان حقوق اصلی خود بشناسند و برای این حقوق احترم قائل باشند.
بهتر است خانوادهها نیز به این حقوق واقف باشند و بدانند که سلامت یک مرد که مسئولیت یک خانواده را برعهده دارد، در ارتباط مستقیم با وضعیت حال و آینده تک تک اعضای خانواده است.
در تقویم ملی ما نیز چند سالی است که نخستین پنجشنبه در ماه اسفند به عنوان روز سلامت مردان نامگذاری شده است. در یک نگاه ساده کاملا مشخص است که انتخاب روز پنجشنبه با چه هدفی بوده؟ آریۤ! بسیاری از مردان شاید فقط در روزهای پنجشنبه بتوانند فرصتی برای خودشان پیدا کنند. البته شاید!
انتظار میرود نهادهای مختلف و رسانهها به موارد و مسائلی که به حال و آینده مردان جامعه مربوط است توجه بیشتری داشته باشند. البته توجه به حقوق مردان فقط یک شعار برای "ادا بازی" یا "ژست گرفتن" نیست بلکه یک هشدار رسانهای جدی است.
منتشر شده در 20 آبان 1394
مهدی جابری- بخش اقتصاد تبیان/ نامشان تیتر اصلی روزنامهها و خبرگزاریها شده است. تصاویر چهرههایشان را بارها در تلویزیون نشان میدهند. نه! اشتباه نکنید. آنها قرار نیست در هیچ انتخاباتی شرکت کنند. این شما هستید که باید یکروزه آنها را انتخاب کنید، یکماهه تحویل بگیرید و یک عمر پول به پایشان بریزید.
نامشان "کمند و بی پا و تی پا" است. یکی از آنها هم آماده است تا به پای شما پیر شود و نامش "ال-ابد" است چراکه شما تقریبا 90 ماه باید به او "پول توی جیبی" بدهید، چیزی شبیه قسط، یا مثل نفقه و بعد از آن هم تا آخر عمرتان یعنی تا 90 سالگی مدام با خودتان درگیر حساب و کتاب هستید که آیا ارزشش را داشته است یا نه؟
گوشی تلفن را برداشتم تا با آقای مدیر شرکت "بیخود رو" صحبت کنم و به او یادآوری کنم که من و دوستانم همچنان در کمپین به سر می بریم. اما او گفت که نام شرکتش را به "ناخودآگاه خودرو" تغییر داده است. البته فرمان منطقش را هم از دست داد و با صدایی که با سرعت 210 کیلومتر روی اعصاب من راه می رفت گفت: "که اینطور!؟ پس شما بودی که کمپین راه انداخته بودی برای نخریدن خودروی صفر؟ دیدی که کمپینت به دو ماه هم نکشید! حالا ما نقشه ای کشیدیم و کمپینی راه انداختیم که شما باید 84 ماه بدوی و کار کنی و اقساط وام خودروی صفر ال ابد را بپردازی! البته وقتی اقساط وامت تمام شد خودرویت دیگر صفر نیست و باید بیاوری پیش خودمان تا آن را بفرستیم برای اسقاط و روی آن مهر ال جسد بزنیم!"
مکالمه ما تمام شد. باید برای احیای کرامت خودم کاری می کردم. دوباره گوشی تلفن را برداشتم و با مدیر ستاد تکریم ارباب رجوع در شرکت "عقب خودرو" تماس گرفتم و از او خواستم که برای کمپین ما به اندازه لاستیک پنچر شده سمت چپ عقب یک خودروی فرسوده ارزش قائل باشد و پیام ما را از این کمپین به درستی دریافت کند. به او توضیح دادم که من سال قبل یک خودروی ال سیکس از شرکت آنها خریداری کردم اما سقف آن سوراخ بوده و ماشین من تبدیل به استخر شده است. او نیز با روی گشاده و لبخندی محترمانه پاسخ داد: "مشتری عزیز! خودروی شما ال-خیس بوده است و شما باید هنگام خرید دقت بیشتری به نام خودرو مبذول می فرمودید چراکه خودروی فروخته شده تعویض یا پس گرفته نمی شود. هدف ما از ساخت ال خیس این بوده است که شما را غرق در خدمات پس از فروشمان کنیم و شما احساس کنید که نه در آسمان ها بلکه در سواحل شمالی مدیترانه رانندگی می کنید." به او پاسخ دادم: "اما شما هیچ خدمات پس از فروش بابت این سقف سوراخ به من ارائه نکردید." آن مدیر محترم باز هم با احترام و ادب پاسخ داد: "ما هیچ وقت بابت گذشته پاسخگو نیستیم. ما فقط حال را می بینیم و خدمات میلی متری ما بابت پس از فروش نیز مربوط به فاصله زمانی خروج خودرو از کارخانه تا رسیدن به دست شماست. با این حال شما می توانید از همین امروز مجددا یک خودروی ال-خیس با وام 84 ماهه به مبلغ 25 میلیون تومان انتخاب کنید. خدمات پس از فروش ما نیز این است که وام های دیگری مثل وام و جعاله تعمیر خودرو به مبلغ 24 میلیون تومان با اقساط 84 ماهه به شما پرداخت می کنیم اما شرط استفاده از جعاله تعمیرات این است که اقساط وام 25 میلیون تومانی به پایان رسیده باشد. یعنی شما 84 ماه بعد از خرید خودرو می توانید با استفاده از خدمات پس از فروش ما وام دیگری با نام تعمیرات دریافت کنید. همچنین بیمه سرمایه و عمر را برای شما پیش بینی کرده ایم که به محض نخستین سقوط در دره یا در نخستین تصادف مرگبار در صورت زنده ماندن به شما پرداخت خواهد شد و البته در مراسمی با حضور مدیران ارشد شرکت از شما به پاس تلاشتان برای زنده ماندن تقدیر می شود. اما در صورت فوتتان بعد از سقوط و تصادف، خانواده شما موظف به پرداخت هزینه انتقال خودرو از دره به مرکز اسقاط هستند."
7سال بعد!
سال 1401 شمسی؛ مرد جوانی وارد نمایندگی خودرو می شود. یک دفترچه اقساط کهنه را از جیب خود درمی آورد و روی پیشخوان می گذارد و با صدایی خشم آلود می گوید: "این هم قسط آخر!"
- سپاس مشتری گرامی! از اینکه در این سال ها با شرکت "جای پا" همراه بودید و از اینکه 25 میلیون تومان وام گرفتید اما 42 میلیون تومان اقساط پرداخت کردید از شما متشکریم و امروز این افتخار را دارید که عضو کانون فارغ التقسیطان شرکت ما بشوید. اما هنوز بدهی شما کاملا پاک نشده است.
* ولی این قسط آخر است.
- بله! اما لنگه کفش پدر مرحوم شما بعد از سقوط در دره، داخل خودروی مچاله شده جا ماند و کارشناسان ما زحمات فراوانی برای خارج کردن آن از زیر ترمز خودرو متحمل شده اند. در تحقیقات ما مشخص شد که پدر شما تلاش زیادی برای جلوگیری از سقوط خودرو در دره داشته و بنابراین کفش وی از پایش خارج شده و همچنین فشار زیادی به سیستم ترمز خودرو وارد شده بود. شما اکنون موظف به پرداخت هزینه نگهداری لنگه کفش پدرتان در انبار شرکت "جای پا" هستید و علاوه بر آن باید انعام کارشناسان ما را نیز بپردازید.
*یعنی اگر من این پول ها را به شما بدهم، همین امروز خلاص می شوم؟
- خیر آقای محترم! محصولات ما از هفت سال قبل یعنی از سال 1394 مجهز به جعبه سیاه شد. در بررسی های جعبه سیاه خودروی پدرتان به این نتیجه رسیدیم که ایشان در لحظاتی که مشغول سقوط در دره بودند عباراتی علیه خودرو و شرکت خودروسازی ما بر زبان جاری کردند. کلمات ایشان علیه ما تا آخرین لحظه که صدای انفجار خودرو در اعماق دره به گوش می رسید ادامه داشت. فایل صوتی این عبارات موجود است و شما موظف به جبران خسارتی هستید که به روح و روان شرکت ما وارد شده است.
این بار نیز دولت ما شد “امیرِ نفت”
آمد بهار کارگزارانِ پیرِ نفت
قبلا چه بسته بود ذخایر به روی ما!
باز است سوی لانهی تدبیر، شیر نفت
شد زنده باز دورهی آن ساخت-پاختها
چون بشکه-بشکه خاطره داریم زیر نفت
ما در کتابِ “خاطره” اما نگفتهایم
از پورسانتهای تپل در مسیر نفت
ما بودهایم و شهرت سازندگیِّ جسم
این افتخار ماست: "مواجببگیرِ نفت"
یارانه سالها به گدا-گشنهها رسید!
این هم یک اطلاعیه: بستهست شیر نفت
هستیم؛ حال با چه مقامی، کجا، چه نام
بینام، نامدار، و بالا، و ... زیر نفت!
شعر: مهدی جابری
آری! منم به نام فریدون باسواد
با کولهبار تجربههایی از آن بلاد
هرچند "زنده باد مخالف" شعار ماست
ما انگ میزنیم به بالای انتقاد
با آسمان آبی کشور صفا کنید!
زیرا همیشه گوش به فرمان ماست “باد”
کشور به دست منجیِ اکبر رسیده است
ما دوستدار فائزه، یاسر، علی، عماد
آقای هاش…! دولت ما موزه میشود
باید نوشت “خاطره”ی سعد…داب… باد
شعر: مهدی جابری
امروز نخستین کلاس درسی من با عنوان "مدیریت استراتژیک" در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران به صورت الکترونیک و آنلاین با حضور هفت دانشجو، استاد و دستیار فنی ایشان برگزار شد. یک تجربه خوب و متفاوت بود. البته من قبلا در کلاس های آموزش زبان فرانسه، تجربه حضور در این نوع کلاس ها را داشتم اما امکانات و فضای دانشگاه تهران در این زمینه اصلا قابل مقایسه با تجربه های قبلی من نیست.
استاد با استفاده از قلم نوری یا هر روشی که صلاح بداند تدریس می کند و هر یک از دانشجوها با بهره گیری از ابزاری که در محیط کلاس پیش بینی شده، از استاد اجازه می گیرند و نظرات یا پاسخ خود را اعلام می کنند. حتی دانشجو با استفاده از علامت های خاص می تواند از استاد درخواست کند که مباحث درسی را آرام تر و با سرعت کمتری مطرح کند.
استاد همچنین تصاویر و فایل های مرتبط یا مطالب تکمیلی را برای دانشجویان بارگزاری می کند و دانشجویان نیز کارهای کلاسی یا تحقیق و مقاله ها را از طریق ابزاری که استاد برای آنها ایجاد می کند به ایشان تحویل می دهند.
دانشجوها با صلاحدید استاد و اجازه وی می تواننند از میکروفون استفاده کنند و وارد بحث شوند. همچنین امکان چت کوتاه خصوصی دانشجوها با یکدیگر درباره مباحث درس در فضای کلاس فراهم است اما به شرطی که در تمرکز آنها اخلال ایجاد نشود.
مزیت این کلاس، حذف محدودیت های مکانی و زمانی است. اما استاد سختگیری های خاص خود برای انجام تکالیف کلاسی همچون ترجمه، تحقیق، مقاله و کنفرانس را دارد و حتی از منابع زبان اصلی برای ارائه دروس استفاده می کند. بنابراین باید به فکر تسلط کامل و تخصصی بر زبان انگلیسی باشیم.
مزیت دیگر کلاس های آنلاین دانشگاه تهران این است که استادان ایرانی از هر نقطه جهان و کشور به عنوان استاد ما در یک واحد درسی مشخص انتخاب می شوند و ما در برخی دروس می توانیم از این فرصت استثنایی استفاده کنیم. حتی در آینده نزدیک برخی کلاس های آنلاین دانشگاه تهران با حضور استادان خارجی با زبان انگلیسی برگزار خواهد شد که البته گسترش و توسعه این کار نیازمند تسلط کامل دانشجویان به این زبان است. و این موضوعی است که بسیاری از ما از جمله خود من دارای ضعف های اساسی در آن هستیم.
حضور در کلاس های آنلاین دانشگاه تهران قوانین و آداب خاص خودش را دارد. صحبت با استاد یا دانشجوها درباره قطع و وصل شدن صدا یا تصویر در فضای چت کلاس ممنوع است و این موارد فقط باید از طریق چت خصوصی به دستیار فنی استاد اعلام شود. و معمولا مشکل از سیستم ارتباطی خود دانشجوهاست چون فضای کلاسی دانشگاه تهران و امکانات آن در زمینه کلاس های آنلاین بسیار حرفه ای و منظم و پیشرفته است.
همچنین برای خروج از کلاس نباید از استاد اجازه گرفت بلکه با یک علامت خاص اعلام می شود که دانشجو از کلاس خارج خواهد شد یا اینکه چنددقیقه ای حضور ندارد. ما فقط در مواردی می توانیم از فضای چت عمومی استفاده کنیم که استاد بگوید "نظرتان چیست؟ اعلام کنید" و به جز این نباید با مطرح کردن مباحث فرعی و بی اهمیت تمرکز استاد و دانشجویان را بر هم بزنیم.
به منظور کسب اجازه از استاد برای طرح سوال به صورت شفاهی یا برای مشارکت شفاهی در مبحث درسی، از علامت مخصوص دیگری استفاده می کنیم و استاد یا دستیار فنی ایشان در فرصت مناسب یک میکروفون و ابزار جانبی دیگر برایمان تعریف می کنند تا فقط با تایید نهایی استاد بتوانیم از آن استفاده کنیم.
استاد این اختیار را دارد که تصویر آنلاینی از خودش به ما ارائه دهد و اگر صلاح بداند می تواند همین امکان را برای دانشجویان نیز فراهم کند.
دانشگاه تهران تمام نرم افزارها و ابزار لازم برای ورود به این کلاس ها را در دسترس دانشجویان خود قرار داده تا با دانلودِ آنها بتوانند در کمترین زمان و در یک بستر پیشرفته و مدرن وارد کلاس شوند. حتی دانشجویان می توانند از هر نقطه به شبکه داخلی دانشگاه تهران متصل شوند و در صورت نیاز از امکاناتی مانند اینترنت پرسرعت استفاده کنند.
در کنار این کلاس، فضاهای اختصاصی و عمومی برای تمام دانشجویان دانشگاه تهران فراهم است تا در قالب "شبکه اجتماعی " با اعضای کلاس و دانشجویان همان دانشکده یا دانشجویان ترم های بالاتر به بحث و تبادل نظر علمی درباره هر درس بپردازند.
برگزاری کلاس های دانشگاهی به شکل آنلاین و غیرحضوری، در آینده نزدیک به یک ضرورت انکارناپذیر تبدیل خواهد شد و قطعا روزی می رسد که برخی مقاومت های امروز شکسته میشود. من خوشحالم که جزو اولین ها هستم.
به قلم مهدی جابری/ پیامک آمد "محصولات آقایان با ارسال عدد یک"؛ سوژه خوبی بود. تماس گرفتم. یک خانم گفت "هدف شما چیست؟ آیا میخواهید محکمتر شوید، بلندتر شوید یا به تاخیر بیفتید!" گفتم آیا شما سایت اطلاعرسانی هم دارید؟ گفت "بله اما توضیحات شفاهی من کاملتر است!"
توی تحریریه بودم. صدای ما هم روی اسپیکر بود و برای همه پخش میشد. مانده بودم که توی جمع چه جوابی به آن خانم بدهم. گفتم "من اهداف دیگری هم دارم. یعنی زمینه کار شما فقط همین سه مورد است؟!" پاسخ داد "بله چون به جز این سه مورد، هدف دیگری در کل جهان تعریف نشده است! البته برای همین سه مورد، صد نوع محصول داریم. امریکایی، چینی، کرهای، آلمانی، ایتالیایی. هم کپسول و قرص داریم، هم ژل و کرم داریم و هم وسایل کششی! پیشنهاد میکنم کپسول 60 تایی امریکایی را انتخاب کنید که 200 هزار تومان است و هر سه تا کار را هم برای شما انجام میدهد. البته برای اینکه تاثیر قطعی داشته باشد باید دوره درمان را با مصرف سه بسته کپسول کامل کنید که میشود 600 هزار تومان."
قبلا درباره این نوع محصولات و به خاطر اقبال زیاد آقایان به آنها با چند کارشناس و صاحبنظر صحبت کرده بودم و میدانستم که چه سوءاستفادهها و کلاهبرداریهای در این زمینه انجام میشود. بنابراین برای تکمیل گزارش رسانهای باید شخص فروشنده را درگیر سوالاتم میکردم. به او گفتم "من و تعدادی از همکارانم به شرطی مشتری شما میشویم که محصولاتتان تاییدیه وزارت بهداشت ایران را داشته باشد." آن فرد پاسخ داد "محصول ما اصل آمریکا است. وزارت بهداشت ایران برای این نوع محصولات مجوز و تاییدیه نمیدهد. وزارت بهداشت به محصولاتی مجوز میدهد و توی داروخانهها به فروش میرسد که حتی به اندازه یک میلیمتر هم برای شما کاری نمیکند. اما من به شما قول میدهم که آنقدر نتیجه بگیرید که دوباره به خودم مراجعه کنید." پرسیدم شما چگونه تضمین میدهید. گفت "چندتا کپسول به قصد امتحان برای شما میفرستم. شما مبلغی را به من بپردازید. دو هفته مصرف کنید و وقتی آثار و نتایج را دیدید سه بسته کامل را بخرید. توی این دو هفته نیمسانتیمتر پیشرفت میکنید و وقتی دوره درمان را کامل کنید 14 برابر بیشتر از آن نیمسانت نتیجه خواهید گرفت، شاید هم 20 برابر آن!"
گفتم آیا از نظر پزشکی چنین چیزی امکانپذیر است؟ پاسخ داد "بله آقا! چندتا سازمان بینالمللی توی امریکا و اروپا تایید کردند." پرسیدم "لطفا نام یکی از این سازمانهای معتبر را به من بگویید. فقط نام یکی را." چند ثانیه مکث کرد و گفت "اینها را توی سایت نوشتهایم."
نشانی سایت اینترنتیشان را درخواست کردم که فقط نام خودش را برایم تکرار کرد اما با اصرار من بالاخره نشانی سایت را داد. وارد اینترنت شدم و با صفحه مسدود آنها به علت تخلف و سوءاستفاده روبرو شدم.
آیا دیگران شما را ریز میبینند؟!
شبکههای ماهواره این روزها مشغول تبلیغات گسترده برای محصولات آقایان هستند. محصولاتی که هم زیرنویس میشود، هم با صدای هیجانانگیز یک خانم یا با لحن امیدوارانه یک مرد در گوش شما تکرار میشود و هم آموزش تصویری و گام به گام دارد!
تبلیغکنندگان ماهوارهای از شما میپرسند که "آیا از ارتباطات خود راضی نیستید؟ آیا به دنبال جذب طرف مقابلتان هستید؟ آیا دیگران از شما دور شدهاند؟ آیا آنها شما را ریز میبینند؟! پس همین الان عدد یک را برای ما ارسال کنید تا جدیدترین محصول آقایان یعنی کپسولهای ساخت امریکا را برای درمان تمام مشکلات شما درب منزل یا محل کارتان تحویل بگیرید و معجزهاش را همانجا احساس کنید! فقط با 139 هزار تومان."
نکته جالب این است که یک شبکه دیگر ماهوارهای ادعا میکند که تبلیغات شبکههای دیگر فریب است. این شبکه با صدایی مهیج که بیم و امید را با هم دارد، ادعا میکند: "آیا از مصرف کپسولهای مختلف خسته شدهاید؟! آیا هرچه کپسول میخورید نتیجه نمیگیرید؟ آیا تا به حال صدها هزار تومان برای خرید کپسولهای تقلبی هزینه کردهاید؟ آیا از درمان مشکل خود ناامید شدهاید؟ ما میخواهیم امروز محصولی را به شما معرفی کنیم که در همان لحظهای که آن را مصرف میکنید دهانتان از تعجب باز بماند! بله... ما کرم و ژل چندکاره ایتالیایی را به شما معرفی میکنیم. با این ژلها شما به آنچه که ایدهآل یک مرد است خواهید رسید! فقط با 89 هزار تومان. با ارسال عدد یک به این شماره."
اما این موضوع جالبتر هم میشود؛ چراکه شبکه دیگری روی دست بقیه میزند و میگوید: "محققان به این نتیجه رسیدهاند که کپسولها و ژلهای آقایان فقط تاثیر کوتاهمدت دارد و اندام شما دوباره به حالت قبلی باز میگردد. احتمالا شما از اینکه پولهای خود را برای خرید انواع کپسولها و قرصها و ژلها دور ریختهاید عصبانی هستید! شما اکنون فقط یک گزینه قطعی و موثر در پیش دارید. ما دستگاهای کششی را به شما معرفی میکنیم. کافی است شما این دستگاه را زیر لباستان نصب کنید و نتیجه فوقالعاده و خیرهکننده آن را بعد از یک ماه مشاهده کنید! شما میتوانید این دستگاه معجزهگر را فقط با پرداخت 69 هزار تومان درب منزل یا محل کارتان تحویل بگیرید و از ارتباطات خود لذت ببرید!"
خواهرم سریعا به آشپزخانه میرود!
محمد 25 ساله که دانشجو و مجرد است میگوید: "پدرم به فیلمها و سریالهای قدیمی علاقه دارد. به همین خاطر قبلا بعضی از شبکههای ماهواره که فیلم و سریال قدیمی نشان میدهند را تماشا میکرد اما وسط سریال، هر چند دقیقه یکبار صدای یک خانم یا آقا پخش میشد که محصولات آقایان را تبلیغ میکردند و الفاظ زشت و شرمآور به کار میبردند. بالاخره ما یک خانواده ایرانی هستیم. به یک مسائلی حساسیت داریم. هم من و هم پدرم آنقدر از خجالت سرخ میشدیم که بلافاصله شبکه را عوض میکردیم. باور کنید خیلی مواقع وقتی شبکه را عوض میکردیم، باز هم با تبلیغ همان محصولات در شبکههای دیگر مواجه میشدیم. خواهرم و مادرم از خجالت سریعا به آشپزخانه میرفتند. این چیزها و این نوع تبلیغات اصلا با فرهنگ ما همخوانی ندارد. ما بعد از چند بار که اینطور شرمنده یکدیگر شدیم، ماهواره را جمع کردیم."
ابراهیم 50 ساله که دو فرزند دختر و پسر دارد معتقد است: "برای من جای سوال است که آیا در این دنیا هیچ چیز دیگری برای تبلیغ کردن وجود ندارد؟ این شبکهها 15 دقیقه فیلم نشان میدهند و 20 دقیقه تبلیغات شرمآور دارند. تازه در همان 15 دقیقه که فیلم نشان میدهند باز هم با زیرنویس و بالانویس، محصولات آقایان را با ادبیات و نوشتار زشت و خجالتآور تبلیغ میکنند! بعید میدانم در کشورهای خارجی ماهوارهها این قدر بیقانون باشند. یعنی در اروپا و امریکا هم اینطور و اینگونه به عقاید و ارزشهای خودشان توهین نمیکنند. چه کسی به این شبکههای بینام و نشان ماهواره اجازه میدهد که اینقدر بیپروا و جسورانه به تبلیغ محصولات آقایان بپردازند. اگر همین شبکهها با همین شکل در اروپا فعالیت کنند، قطعا و صددرصد متخلف شناخته خواهند شد. اینها به تمام عقاید و باورهای ایرانی توهین میکنند. من بارها جلوی فرزندانم شرمگین شدم. برای مدتی به تمام آن شبکهها قفل زدم اما از آنجا که دنیای ماهواره بسیار گسترده است و شبکهای مطمئن در آن وجود ندارد، در نهایت دیش و گیرنده را جمع کردم."
چه داروخانه و چه قاچاق؛ هر دو بیتاثیرند
چگونگی تاثیرگذاری و موثر بودن یا نبودن محصولات آقایان نیز بحث مهمی است که کمتر از سوی رسانهها و کارشناسان به آن پرداخته شده است. متاسفانه با جستوجوی این محصولات در اینترنت، آنقدر که با توصیفهای خیرهکننده و جذاب درباره این محصولات مواجه میشوید، اما برای یافتن و مطالعه مضرات و معایب این محصولات و نیز برای آشنایی با کلاهبرداریهایی که در این زمینه انجام میشود باید جستوجوی پیچیدهتری انجام دهید!
درباره میزان تاثیرات این داروها و محصولات و اینکه آیا آنچه در تبلیغات گفته میشود صحت دارد یا نه، با تعدادی از مردان جوان به گفتوگو نشستم اما هیچیک از آنها نتوانستند با قاطعیت تایید کنند که از این محصولات نتیجه دلخواه خودشان را گرفتهاند؛ عدهای به کلی پشیمان هستند و عدهای نیز به همان تاثیرات کوتاهمدت و مقطعی رضایت دادند و البته دیگر به سراغ این داروها نرفتند.
مرتضی 31 ساله میگوید: "من تمام این محصولات را امتحان کردهام اما جواب نگرفتهام؛ از محصولات خارجی مورد تایید وزارت بهداشت ایران گرفته تا محصولاتی که به صورت قاچاق وارد کشور میشود و مجوز بهداشت ایران را ندارد؛ هیچکدام رضایتبخش نبودند. محصولات آقایان که در داروخانهها به فروش میرسد بسته به موارد استفاده و هدف شما، بین 50 تا 100 هزار تومان است. من یک بسته کپسول مصرف کردم اما نتیجه نگرفتم. به همان داروخانه مراجعه کردم و گفتند که باید حداقل سه-چهار بسته مصرف کنم. من همین کار را انجام دادم و حدود 300 هزار تومان هزینه کردم. تاثیر این کپسولها فقط در زمانی است که آن را مصرف میکنید و اگر بعد از سه-چهار ماه یا مثلا بعد از یکسال به شرایط و وضعیت خودتان دقت کنید، تغییر خاصی احساس نمیکنید و همه چیز دوباره به حالت اول بازگشته است."
خطکشهای بیحرکت!
میثم 30 ساله هم اظهار میدارد: "وقتی 150 هزار تومان هزینه میکنی و بعد به تو میگویند که باید دو-سه بسته دیگر از همان کپسولها مصرف کنی، چارهای به جز رفتن تا انتهای خط نداری. من 450 هزار تومان فقط در سه ماه برای خرید محصولات آقایان هزینه کردم. تمام تغییرات را به صورت میلیمتری زیر نظر داشتم! ابزار من برای این کار یک خطکش بود. بعد از سه ماه فقط به اندازه دوسانت پیشرفت داشتم که آن هم بعد از یکسال پرید و از دست رفت!"
حامد 28 ساله که از ژلها و کرمهای مخصوص آقایان استفاده کرده است میگوید: "من اول کپسولهای امریکایی مصرف میکردم که البته بعدا فهمیدم که تقلبی بوده است. من 350 هزار تومان بابت خرید آنها از یک نفر که توی سایتهای اینترنتی تبلیغات میکرد هزینه کرده بودم. بعد از دو سال به سمت ژل و کرم رفتم؛ چون میگفتند ارزانتر است و نتیجه بهتری هم دارد. چهار بسته ژل استفاده کردم اما دقیقا متوجه نشدم که چهقدر تاثیر داشت. البته تاثیرات موقت داشت و من حتی به خاطر تلقینهایی که درون خودم داشتم، برای مدتی سرحال و پرانرژی بودم اما بعد از چندماه به سختی میشد به این نتیجه رسید که نیمسانتیمتر پیشرفت کردهام! و این عدد با آن چیزی که از ابتدا در ذهن من بود فاصله زیادی داشت. مثلا 10 تا 15 برابر کمتر از انتظار من بود!"
یک سانتیمتر شعور
بسیاری از توقعات و آرزوهای بیاساس محصول تبلیغاتی است که از طریق مجاری غیررسمی و کلاهبردار پیگیری میشود. انسانها بیش از آنکه نیاز به افزایش قد یا تغییرات دیگر در اندام خود داشته باشند، نیازهای اساسی دیگری دارند اما هجمههای تبلیغاتی برای افزایش سایز و حجم در تمام نقاط بدن انسان آنقدر زیاد و بیوقفه است که توان و قدرت تفکر و اندیشیدن به موضوعات مهم و نیازهای اساسی را از بسیاری از انسانها سلب کرده است.
البته تعداد زیادی از ما هیچ توجهی به این نوع تبلیغات نداریم اما متاسفانه تعداد زیادی از ما توجه داریم! وجود این حجم گسترده از تبلیغات به خوبی بیانگر آرزوهای واهی و حجیم در افکار ما است! خوب است که ما قبل از اینکه به فکر پیشرفتهای چندسانتیمتری در فیزیک و جسم خود باشیم، به دنبال افزایش حجمِ درک، حجم فهم و اندازهی مغز و دانش خود برویم. چراکه اضافه شدن معادل یکسانتیمتر به درک و شعور و فهم ما بسیار پسندیدهتر از آرزوی واهی و دستنیافتنی و دروغ برای اضافه شدن 5 یا 10 یا 20 سانتیمتر به قد و دست و پا و اعضای بدن ماست.
اگر همه ما به این میزان شعور دست پیدا کنیم، آن وقت است که هیچکس جرات ندارد در شبکههای ماهوارهای بینام و نشان کپسولها و محصولات تقلبی و حتی زیانآور برای ما مردان را تبلیغ کند؛ چراکه سایز فهم و درک ما افزایش یافته و این افزایش دائمی و ماندگار و بیبازگشت است. در آن صورت کسی نمیتواند به شعور و فهم بلند و متعالی ما توهین کند.
به زودی در گزارش دیگری به بررسی شرایط غیربهداشتی تولید و نگهداری محصولات آقایان و خطرات مصرف این محصولات از زبان چند کارشناس و یک واردکننده دارو خواهیم پرداخت.
مهدی جابری/ نمیخواهیم بگوییم رقص و هنر را کنار بگذارید اما اگر فقط میخواهید با رقصیدن لاغر شوید و چربی بسوزانید این یک فریب است؛ لطفا با آگاهی برقصید.
تازگیها تبلیغات انواع رقص برای لاغر شدن در دستور کار شبکههای ماهوارهای قرار گرفته است؛ یعنی همان شبکههایی که محصولات آرایشی تقلبی و کرمهای غیربهداشتی را با صد یا دویست هزار تومان به برخی ایرانیهای از همهجا بیخبر میفروشند، حالا سراغ راه دیگری برای کسب درآمد رفتهاند و آن تبلیغ رقص برای چربیسوزی و لاغری است.
بدون حاشیه و مقدمهچینی، مستقیم میرویم سراغ یک موضوع مهم؛ از شما میخواهیم که همین الان یا در اولین فرصت در موتورهای جستجو مانند گوگل، به دنبال مستندات علمی درباره رقصهای شکسته، زومبا، هیپهاپ و از این قبیل باشید و ببینید که آیا یک پزشک در ایران یا خارج از کشور شایعاتی که شبکههای تجاری و تبلیغاتی ماهوارهای در این باره ساختهاند را تایید میکند؟ آیا حتی یک نهاد و سازمان بینالمللی یا یک گروه پزشکی معتبر به آنچه درباره این رقصها گفته میشود مهر تایید میزند؟ رقص برای شادی و آرامش است اما لاغر شدن تابع اصولی است و پزشکان برای چگونگی چربیسوزاندن هر فرد، نسخهای مجزا دارند.
فقط با 29، 39، 49 و 59 هزار تومان!
حتما
بارها در رسانهها خواندهاید و شنیدهاید که محققان یا پزشکان درباره
فواید ورزش اصولی صحبتهایی کردهاند و نتایجی به دست آوردهاند اما مطمئنا
هنوز حتی یک جمله از سوی محققان و پزشکان درباره چربیسوزی با رقص زومبا
نشنیدهاید. آنچه ما در این باره شنیدهایم مربوط به برخی شبکههای
تبلیغاتی ماهوارهای است که پانزده دقیقه فیلم نمایش میدهند و بیست دقیقه
به تبلیغ خندهآور برخی کالاها میپردازند؛ مثلا یک وسیله نظافت خانه که
معجزه قرن است و شما میتوانید آن را فقط با 29 هزار، 39 هزار، 49 هزار یا
59 هزار تومان خریداری کنید. یا مثلا یک سیدی یا دیویدی آموزش رقصهای
شکسته، عربی، زومبا و هیپهاپ که شما میتوانید آن را فقط و فقط با پرداخت
19 هزار یا 29 هزار یا 39 هزار تومان تهیه کنید و فقط برقصید و لاغر شوید!
لاغری با آب و تاب یک خانم جوان!
من
و شما حتما در بسیاری از رفتارهای خوب و آرامشبخش نیمنگاهی به
اروپاییها داریم. یعنی هم آنها از فرهنگهای درست و خوب ما الگو میگیرند و
هم ما به دنبال رفتارها و فرهنگهای خوب آنها هستیم. در اینجا نیز خوب است
که چشم و گوش بسته، هیچ حرفی را باور نکنیم. بسیاری از اروپاییها قبل از
پذیرفتن یک ادعا، درباره آن مطالعه و بررسی میکنند؛ البته منظورمان
مطالعات آنچنانی نیست، بلکه میتوان از طریق پرسوجو و مشورت با چند
کارشناس، پزشک یا حتی جستوجوی ساده در اینترنت به میزان صحت و درستی یک
ادعا پی برد. بسیاری از شهروندان کشورهای خارجی حتی چند سنت بابت آن چیزی
هزینه نمیکنند که برخی از ما ایرانیها به خاطرش 10 یا 20 دلار
میپردازیم.
آنچه ما از لاغری و چربیسوزی و
تناسب اندام با استفاده از رقصهای مختلف میدانیم، فقط آن چیزی است که چند
خانم جوان و خوشصدا، با لحنی هیجانانگیز و باورنکردنی و تلقینکننده از
طریق چند شبکه ماهوارهای در گوش ما خواندهاند! آنها آنچنان درباره سیدی
آموزش رقص خود با آب و تاب صحبت میکنند که شما احساس میکنید اگر همین
الان عدد یک را به فلان شماره پیامک نکنید، دچار ضرر و زیان شدهاید.
چاق شدن شبکههای خارجی با رقصهای لاغری!
متاسفانه
زودباوری تعداد قابل توجهی از جوانان ایرانی، موجب سوءاستفاده شبکههایی
شده است که هدف از تاسیس و فعالیت آنها فقط کلاه گذاشتن بر سر مردم و سرقت
محترمانه پول است. عدهای مقابل یک کامپیوتر نشستهاند و مشغول کپی کردن
تعدادی فایلهای رقص بر روی سیدیهای بیکیفیت و بدون آرم و نشان هستند. و
عدهای از جوانان نیز 29 یا 39 هزار تومان پرداخت میکنند و چند روزی به
خیال لاغری و چربیسوزاندن میرقصند و بعد که به اصل موضوع پی میبرند،
سیدیها را کنار میاندازند اما افرادی که مشغول کپی کردن سیدیها هستند
فقط در چندشب به ثروتی بزرگ و بادآورده دست مییابند که حاصل ناآگاهی یا
کماطلاعی برخی از ما ایرانیهاست. در حقیقت جیب آنها چاق میشود اما لاغری
برای ما و شما با استفاده از رقص زومبا فقط یک فریب است.
هیپهاپ ابزار اعتراض سیاهان امریکا در 1970
بررسی
و تشریح فلسفه حرکاتهای "زومبا" و "هیپهاپ" در این نوشته امکانپذیر
نیست اما به طور خلاصه به شما میگوییم که هیپهاپ در اصل نام یک جنبش
اجتماعی و سیاسی است که اوایل دهه 1970 میلادی از شهر نیویورک آغاز شد؛
جایی که سیاهپوستان آفریقایی و آمریکایی در اعتراض به وضعیت و محدودیتهای
خود دست به انجام حرکتهای نمادین و ابداعی زدند. هدف سیاهان مظلوم از این حرکتها،
برچیده شدن تبعیض نژادی و برخورداری از آزادیهای برابر با دیگران بوده
است.
با گذشت زمان، حرکتهای هیپهاپ به دستهها و شکلهای
مختلفی تقسیم شد و رقص شکسته از دل آن بیرون آمد؛ اما هدف مبدعان این
رقصها به هیچوجه لاغری و چربیسوزاندن نبوده است!
یک شهروند آگاه باشیم
اگر
شما امروز به جمع سیاهپوستان در هر نقطه از جهان بروید و بگویید که از
حرکتهای اعتراضی 45 سال قبل آنها برای لاغری و چربیسوزاندن استفاده
میکنید، متعجب خواهند شد. حتی بسیاری از شهروندان کشورهای اروپایی و
امریکایی نیز رقص را ابزار لاغر شدن به این معنا که در ذهن ما جای گرفته
نمیدانند؛ چرا که هیچ مستندات علمی برای آن وجود ندارد. آنها میرقصند با
این هدف که برای لحظاتی شاد باشند.
یک شهروند
آگاه بودن، هم به نفع ما و خانوادههایمان است و هم به نفع و صلاح جامعه و
اقتصاد کشور؛ پس لطفا درباره هر ادعا از جمله فواید رقصهای اعتراضی سیاهان
آمریکا در دهه 1970 اندکی تحقیق کنیم.
لاغر شدن و
چربی سوزاندن تابع قوانین و اصول خاص خود است؛ نه اینکه بدون مشورت با
پزشکان و متخصصان هر شیوهای را برای لاغری انتخاب کنیم. شاید فردا چند نفر
در ماهواره پیدا شدند و ادعا کردند که اگر شلوار و تاپ 59 هزار تومانی
آنها را بپوشید و روزانه سه بار خودتان را از یک ارتفاع سه متری به پایین
پرتاب کنید، هیجان ناشی از این کار به کمک الیافهای چربیخوارِ آن لباس
(!) موجب چربیسوزی سریع شما خواهد شد!
پیشنهاد ما: رقصهای ملی و آئینی ایرانی
کمتر
فردی در هر نقطه از جهان حاضر است که فرهنگ و آئین کشور و جامعه خودش را
فراموش کند یا در درجه دوم اهمیت قرار دهد. آنها حتی تلاش میکنند فرهنگ
خود را به کشورهای دیگر صادر کنند.
ایرانیهای خوب و اصیل نیز
حتما میدانند که در این سرزمین کهن، آداب و آئینهایی بوده و هست که ریشه
در افکار زیبا و احساسهای متعالی دارد. بنابراین مطالعه درباره رقصها و
هنرهای ایرانی میتواند جایگزین ارسال عدد یک به فلان شماره در شبکههای
ماهوارهای شود. مطمئن باشید آرامشی در رقصهای اصیل ایرانی هست که در
هیچیک از رقصهای شکسته و اعتراضی و استرسزا یافت نمیشود.
مهدی
جابری: غافلگیر شدن مدیران دولتی در سیلابهای اخیر، آنها را بر آن داشت تا
با عجله و شتاب و بدون مشورت با کارشناسان، لایحهای کوتاه و ناقص با
عنوان «لایحه مدیریت بحران» آماده و به مجلس شورای اسلامی ارائه کنند؛
لایحهای که 6-5 برگ دارد و با احتساب جلد و کاور و صفحات سفید آن، بیشتر
از 11 صفحه نیست و دولت میخواهد با همین جزوه ناقص، تمام بحرانها و حوادث
طبیعی از جمله سیل و زلزله را مدیریت کند.
قانون آزمایشی مدیریت بحران
کشور در سال 1387 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و قرار بود با گذشت 5
سال و پس از بررسی نقاط ضعف و قوت آن به صورت قانون دائم به تصویب برسد.
مجلس شورای اسلامی اما با افزودن مهلتی 2 ساله به دولت فرصت داد تا پایان
سال 1393 به اجرای آزمایشی قانون مدیریت بحران کشور ادامه داده و آن را
بررسی و اصلاح کند. حال با گذشت 7 سال نهتنها نقاط ضعف آن قانون آزمایشی
برطرف نشده بلکه دولت یازدهم با انجام اصلاحاتی عجیب، موجب خنده تلخ و
اظهار تاسف و ناامیدی کارشناسان شده است.
یک تغییر بزرگ!
از جمله اصلاحات مهم دولت یازدهم در لایحه جدید میتوان به تغییر نام سازمان مدیریت بحران کشور به «سازمان حوادث غیرمترقبه کشور» اشاره کرد! یعنی دولت فقط 3 اصلاح در قانون آزمایشی انجام داده که یکی از آنها تغییر نام بوده است.
دومین تغییر در قانون آزمایشی نیز بیش از آنکه بر نگاه کارشناسی مبتنی باشد، رنگ و بوی سیاسی دارد، چراکه دولت یازدهم مسؤولیت هماهنگی و ریاست مدیریت بحران در شهر تهران را از شهردار سلب کرده و به وزیر کشور سپرده است، به این معنا که اگر یک پاساژ یا مجتمع مسکونی دچار آتشسوزی شود، مسؤولیت رسیدگی و اقدام برعهده وزیر کشور خواهد بود!
در همین باره باید به 2 نکته اشاره کرد؛ اول اینکه آیا وزیر کشور آنقدر فرصت دارد که بتواند به جزئیترین حوادث پایتخت ورود کند؟ وزارتخانهای که نام کشور را یدک میکشد و بنا به اذعان مدیران آن به همین خاطر یکی از پرمشغلهترین وزارتخانههاست، آیا توان و زمان کافی برای رسیدگی و مدیریت بحرانهای شهر تهران را دارد؟ دوم اینکه وزارت کشور در چند حادثه سیلاب اخیر نشان داد در مدیریت بحران با مشکلات اساسی مواجه است، چراکه نوع مداخله و مدیریت آنها، مردم و کارشناسان را به این نتیجه رساند که باید نگران حوادث بزرگتر مانند زلزله باشند.
اصلاح آخر دولت در لایحه جدید مدیریت بحران نیز مربوط به امتیازاتی است که پس از وقوع حوادث و بحرانهای طبیعی به نیروهای امدادی تعلق میگیرد. بر این اساس اگر نیروهای امدادی هنگام کمکرسانی به مردم دچار آسیب شده یا کشته شوند، امتیازاتی به آنها و خانوادههایشان تعلق میگیرد. البته نمیتوان اشکالی به این اصلاح وارد دانست اما سوال این است که آیا با گذشت سالها، دولت فقط به همین حد اصلاحات برای موضوعات مهمی از جمله سیلاب، زلزله و انفجارهای مهیب اکتفا کرده است؟
قانون 70 صفحهای ژاپنیها و تدبیر 11 صفحهای ما
در مجموع میتوان گفت دولت پس از آنکه فرصت زیادی برای اصلاح قانون آزمایشی مدیریت بحران داشته است، نهتنها برای استحکام آن قانون قدم خاصی برنداشته بلکه با انجام اصلاحات سهگانهای که حتی 2 مورد از آن جای بحث و تامل دارد، موجب نگرانی بیش از پیش جامعه برای مدیریت بحران شده است.
لایحه 6-5 برگهای دولت یازدهم را که با احتساب صفحات سفید آن بیش از 11 صفحه نیست میتوان با قانون مدیریت بحران در کشور ژاپن مقایسه کرد. ژاپنیها در این قانون که 70 صفحه است، برای تمام مراحل مدیریت بحران برنامهریزی کردهاند. در این قانون سطح مداخله نهادهای ملی و محلی به طور دقیق مشخص است یعنی هر نهاد و سازمانی میداند با توجه به عمق حوادث و بحرانها دقیقا باید چه وظیفهای را انجام دهد. نکته مهم در قانون مدیریت بحران کشور ژاپن این است که این قانون با وقوع هر حادثه جدید اصلاح شده و کاستیها و نقصهای آن بلافاصله برطرف میشود.
نگاهی گذرا به قانون موقت مدیریت بحران کشور ما که اکنون با درخواست دولت در آستانه تبدیل به قانون دائم است، نشان میدهد دولت نگرانی و دغدغه خاصی برای حوادث و بحرانهای مهم و بزرگ مانند زلزله تهران ندارد یعنی زلزلهای که بنا به اذعان مدیران داخلی و نهادهای خارجی صدها هزار کشته و میلیونها مصدوم و بیخانمان برجا خواهد گذاشت، قرار است با یک جزوه 5 تا 11 صفحهای مدیریت شود! جزوهای که از اساس ناقص است و نهتنها سطح مداخله نهادهای مختلف را مشخص نکرده بلکه راه را برای هرگونه دستپاچگی، بینظمی و بیتدبیری باز میگذارد. به نظر میرسد دولت یازدهم که بعد از وقوع سیلابهای اخیر با انتقادهای مردمی و کارشناسی مواجه شده است، به جای اندکی صبر برای تدبیر و مشورت با صاحبنظران باز هم دچار دستپاچگی شده و سراغ نخستین راهکاری که به ذهنش رسیده، رفته است و آن راهکار نیز ارسال همان قانون موقت و آزمایشی سال 1387 بدون تغییر خاصی است.
اصلاحات یکشبه با خودکار بنفش!
از یک نگاه میتوان اینطور تعبیر کرد که پس از وقوع سیلاب، یک یا 2 نفر سراغ قانون خاکخورده و آزمایشی مدیریت بحران رفتهاند و آن را یکشبه مرور کردهاند و در برخی سطرها دست به اصلاح با خودکار بنفش زدهاند. مثلا نام «سازمان مدیریت بحران» را به «سازمان حوادث غیرمترقبه» تغییر دادهاند! آنچه مردم و کارشناسان را در همین باره نگران میکند این است که آیا دولت فقط به خاطر فرافکنی و فرار از انتقادات دست به یک اقدام نمایشی زده است؟ و اگر اینچنین نیست، آیا مدیران و دستگاههای دولتی از اساس معنای مدیریت بحران را میدانند؟ اگر میدانند، چرا نتوانستهاند حتی یک تغییر مهم و خاص در قانون موقت ایجاد کنند؟ و اگر معنای مدیریت بحران را نمیدانند، چرا از نظرات کارشناسان استفاده نمیکنند؟
حال در چنین شرایطی انتظار از مجلس شورای اسلامی این است که به جامعه ثابت کند نمایندگان مردم از علم و آگاهی کافی برخوردارند و لایحهای ناقص را که جان و امنیت مردم را به خطر میاندازد، تصویب نخواهند کرد.
با احترام به ملت و مردم خوب عربستان؛ به قلم مهدی جابری/ علیاکبر هاشمی رفسنجانی همچنان در برابر اتفاقات غیرانسانی و کشتار سهلانگارانه هزاران نفر توسط حکومت پادشاهی عربستان سکوت کرده است؛ گویا وی تمایلی به زیر سوال بردن سعودیها تحت هیچ شرایطی ندارد حتی برای دفاع از کرامت و سلامت انسانها!
حادثه تلخی که به تازگی در عربستان رخ داد و حدود ۱۴۰۰ کشته و زخمی بر جای گذاشت، نخستین حادثه نیست و به احتمال زیاد آخرین حادثه نیز نخواهد بود؛ چرا که سعودیها در طول سالهای گذشته ثابت کردهاند که هم بدترین خدمات را در قبال پولهایی که به این کشور سرازیر میشود ارائه میدهند و هم اطلاعی از علم و صنعت گردشگری ندارند.
از سال ۱۹۷۸ تا ۲۰۰۶ در اثر ۸ حادثه که برای حجاج در عربستان رخ داده است، ۳ هزار و ۳۰۸ نفر کشته و هزارن نفر مجروح شدهاند. حال با افزودن آمار حادثه اخیر، تعداد کشتهها در ۹ سفر به حدود ۳۵۰۰ نفر میرسد! یعنی به طور متوسط در هر حادثه ۳۸۸ نفر کشته شدهاند.
امروزه کشته شدن صدها و هزاران نفر آنهم در یک سفر و در یک کشور به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. سالهای زیادی است که بسیاری از کشورها از جمله کشورهای اروپایی نسبت به تاسیس مراکز علمی و آموزشی درباره هنر و صنعت توریسم اقدام کردهاند تا سفرهای سیاحتی، مذهبی، ورزشی، درمانی و آموزشی نهتنها بدون کوچکترین تلفات انجام شود بلکه در این سفرها آنقدر هنرمندانه و حرفهای با گردشگران و مسافران رفتار شود که خاطرهای خوش و احساسی زیبا در خاطر آنها باقی بماند.
نگاه دنیا به توریسم، و نگاه سعودیها!
حال این توصیف کوتاه درباره نگاه دنیا به توریسم را مقایسه کنید با نگاه سعودیها به سفر حج! اتفاقات ناگواری که در سفر حج برای زائران خانه خدا رخ میدهد هرچند موجب تاسف و تاثر است اما از نگاهی دیگر، برای تمام دنیا خندهآور است؛ البته خندهآور به خاطر تفکرات نادرست سعودیها و ناآگاهی آنها نسبت به گردشگری مذهبی و زیارتی.
در سال ۱۹۷۸ بود که ۴۰۲ نفر در سفر حج به دست نیروهای امنیتی و مسلح سعودی شهید شدند که ۲۷۵ نفر از آنها ایرانی بودند. در سال ۱۹۹۰ شاهد بیشترین آمار تلفات بودیم به طوری که در تونل منتهی به مسجد الحرام و بر اثر ازدحام بیش از حد جمعیت، هزار و ۴۲۶ نفر کشته و هزاران نفر مجروح شدند. چهار سال بعد یعنی در ۱۹۹۴ ازدحام جمعیت در پل جمرات، کشته شدن ۲۷۰ نفر را به دنبال داشت! سه سال بعد از این حادثه در ۱۹۹۷ بود که ۳۴۰ نفر در مِنا بر اثر آتشسوزی در خیمهها کشته و ۱۵۰۰ نفر مجروح شدند. به فاصله یکسال، یعنی در ۱۹۹۸ ازدحام جمعیت هنگام رمی جمرات کشته شدن ۱۸۰ نفر از حجاج را در پی داشت. در سال ۲۰۰۴ نیز در اتفاقی مشابه، ۲۵۱ نفر کشته و ۲۴۴ حاجی مجروح شدند. همین حادثه در سال ۲۰۰۶ نیز رخ داد و به کشته شدن ۳۶۳ نفر منجر شد. البته در همین سال، حادثه دیگری رخ داد و بر اثر فرو ریختن یک هتل ۷۶ نفر کشته شدند. و اکنون نیز ۱۴۰۰ نفر کشته و مجروح شدهاند...
داشتن برنامه مدون و از قبل آمادهشده برای مواقع بحران و حوادث غیرمترقبه، یک اصل در هر کشور است. به عبارت دیگر مقامات و مدیران عربستانی باید برای مقابله و مواجهه با حوادث غیرمترقبه مانند طوفان و آتشسازی، از قبل برنامهریزی داشته باشند. کشته و مجروح شدن ۱۴۰۰ نفر بر اثر یک طوفان نشان از ضعف مدیریتی است. و البته سقوط جرثقیل بر اثر این طوفان، ابهامات و تردیدهای دیگری نیز بر جای میگذارد که در این گزارش مجالی برای پرداختن به آنها نیست!
سعودیها بیشتر مطالعه کنند!
تمام دنیا از سعودیها انتظار دارند که نیمنگاهی به پیشرفت و توسعه صنعت گردشگری در جهان داشته باشند و با حجاج و افرادی که عازم سفر حج میشوند رفتاری انسانی و مطابق با حقوق اولیه و شناختهشده انسانی داشته باشند. انتظار افکار عمومی جهان بویژه مسلمانان این است که یک سفر مذهبی آرام همراه با احساسی زیبا و ماندگار را تجربه کنند نه اینکه در هر لحظه از این سفر در انتظار رسیدن بانگ مرگ از آسمان باشند.
آنچه تاسف جهانیان و کشورهای مسلمان را از حادثه اخیر و تلخ در عربستان بیشتر میکند، این جمله است که از زبان یک مفتی سعودی بیان شده: “"باید بررسی کرد که چرا بقیه جرثقیلها سجده نکردند، شاید آنها لیبرال هستند!” وجود چنین نگرشهای غیرانسانی در کشور عربستان عمیقا موجب نگرانی و تاسف است و البته به هیچ وجه نمیتواند تضمینکننده عدم تکرار چنین حوادثی باشد. پیشنهاد میشود که سعودیها دستکم از این به بعد مطالعات بیشتری درباره ظرافتها و اصول پذیرایی از گردشگران مذهبی داشته باشند و متوجه باشند که آنها با انسانها و انسانیت طرف هستند و این انسانها شعور و درک دارند و باید به آنها احترام گذاشت.
و سکوت آقای رفسنجانی!
"حادثه غم بار در مکه مکرمه و کشته و زخمی شدن جمعی از زائران امت اسلامی در حرم امن الهی و در موسم حج ابراهیمی به خصوص زوار عزیز ایرانی، باعث تأسف و تأثر خاطر گردید. از مسئولان جمهوری اسلامی ایران در سازمان حج و زیارت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان هلال احمر و سایر دستاندرکاران امدادرسانی، تقدیر و تشکر می نمایم. علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام"
نوشتههای مرتبط:
آیا آل سعود تفاوت انسان و گوسفند را میدانند؟!
آل سعود تحمیل عقیده را به تامین امنیت ترجیح میدهند! 5 میلیون بار تحمیل عقیده در یک سفر حج!
.
.