من آمدم بِنِشینم در ابتدای حرم
که چشمِ خیس بدوزم به انتهای حرم
سرم به زیر... بگویم: اجازه! آقاجان!
سیاهرویم و شرمنده و گدای حرم
ولی شما پدرانه جواب خواهی داد:
- «تو را خودم طلبیدم... من و خدای حرم»
همان ورودیِ باب الجواد؛ گریهکنان
به شوق مهرِ پدر میدَوم... برای حرم
ز دوریات شده بودم کلافِ سردرگُم
که تار و پودِ دلم گشته نخنمای حرم
ببین... چگونه سر از پا نمیشناسم من
مرا بگیر بغل... مثل بچههای حرم
امید من فقط این است: تا ابد؛ اشکم
به یادگار بماند به جای-جای حرم
تو را قسم به جَوادت، جواب میخواهم
جواب... محضِ رضای خدا... رضای حرم
* سروده شده برای امام مهربانیها
* شاعر: مهدی جابری خردادماه ۱۴۰۲
* این غزل رو نوشته بودم روی یه برگه نارنجی رنگ و دیروز تحویل یه مسافرِ عزیز و آشنا داده بودم که کنار ضریح، به امام مهربانیها تقدیم کنه و برگه رو همونجا کنار مرقد، جا بذاره.
* فایل صوتی غزل رو هم ارسال کرده بودم. این فایل همین امشب با صدای نهچندان خوبِ من کنار ضریح امام رضا پخش شده. من تا حالا با این سبک و سیاق، هیچ کجا نخونده بودم. اولین بارم هست.
* عکس اصلی این پست رو غروب چهارشنبه سوم خردادماه که مشهد بودم گرفتم.
#چهارشنبه-های-امام-رضایی